شيخ محمدصالح برغاني گفت كه در غيبت كبري، اختيارات شاه محدود است
در سده سيزدهم، در سال 1220 هجري قمري بود كه ملامحمدصالح برغاني از عتبات به تهران بازگشت، اين هنگام روسها، سپاهيان فتحعليشاه را در هم شكسته و بسياري از شهرهاي شمالي ايران به اشغال روسيه تزاري درآمده بود، انگلستان نيز مي رفت تا چمبره نفوذ خود را در سرتاسر جنوب ايران بگستراند. ملامحمدصالح، به ناکارآمدي حكومت يورش آورد و فتوا داد كه هرگونه جنگ و صلح و گفتوگو با دولتها و كشورهاي خارجي، نياز به اجازه فقها دارد. اين فتوا، شاه را ناگزير كرد كه روحانيان طراز اول را به كاخ گلستان فرابخواند. آن روز در برابر شاه، نشست برگزار شد. سه برادر، ملامحمد صالح برغاني، ملامحمد تقي برغاني و ملامحمدعلي برغاني هم در اين نشست بودند. ملامحمدصالح آشکارا گفت كه در غيبت كبري، اختيارات شاه محدود است و بايد براي رايزني از قرآن و سنت بهره گرفته شود كه اين هم از اختيارات روحانيت است. در برابر، ملامحمدعلي جدلي مازندراني كه با دربار روابطي گرم و صميمي داشت، به مخالفت برخاست و دمي بعد، مشاجره شدت گرفت و خشونت از كلام به عمل گراييد، برادران برغاني بيواهمه يورش آوردند. روحانيان حاضر در دربار دو شق شدند، بخش بزرگتر سوي برغانيها را گرفتند و ديگران به هواداري از دربار به ستيز با گروه رودررو برخاستند. جنگ لفظي و كتككاري شاگرد و استاد (1) شاه را سخت آزرد. فتحعلي شاه، خشمگين از عمل برغانيها، آنها را تبعيد كرد.
ملامحمدصالح به عتبات رفت و از آنجا نيز به حجاز سفر كرد و در مكه و مدينه سكني گزيد. پس از چندسال به ايران بازگشت و به قزوين رفت. مدرسه صالحيه را پي افكند با نگرشي ديگرگونه و رويکردي نو به جامعه. مدرسه صالحيه داراي رشتهها و گروههاي آموزشي بود و ويژگيهاي بسيار داشت. نخست: آن كه رشتههاي درسي مختلفي را آموزش ميدادند، همانند: فقه، طب، اصول، تفسير و حديث، ادبيات و عرفان. دوم: راهيابي زنان به آموزشيهاي ديني كه ميتوان براي نمونه چند زن از خانواده برغاني را نام برد كه آموزندگان اين مدرسه بودند، ميرزا ماه شرف برغاني، آمنه خانم قزويني، رقيه برغاني و... (2) سوم: فتاوي نو و تجددخواهانه كه يكي از انگيزههاي آن حضور روحانيون نامداري چون شيخ جعفر كبير مؤلف كاشف الغطاء، شيخ احسايي، آخوند ملاآقا حكمي و... و بنگريم به شاگردان كه برخي را نام ميبريم: ميرزاي شيرازي (اول)، سيدجمالالدين اسدآبادي، ميرزا كوچك جنگلي و طنزسراي معروف دوره مشروطه و مدير نشريهاي كه مردم آن را مشتاقانه ميخريدند و ميخواندند، يعني سيداشرف الدين گيلاني مدير و سراينده روزنامه نسيم شمال. علماي مدرسه صالحيه درباره مسائل روز نظرياتي نوگرا داشتند كه ميتوان به «فتواي عدم حرمت حلق لحيه (ريشتراشي) و فتوا در حليت موسيقي وديگر مسائل مبتلا به روز» (3) اشاره داشت.
پانوشت ها: 1. محمدصالح برغاني در قزوين، مقدمات را نزد ملا محمدعلي جدلي خوانده بود. (علي كرباسي زاده اصفهاني، حكيم متاله بيدآبادي، ص 145) / 2. همانجا، صص 4 و 143 / 3. همانجا، زيرنويس ص 43. (به نقل از: وبلاگ نقد و بررسي تاريخ ايران، نوشته غلامحسين مراقبي).